سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نفس هایی برای زیستن

نظر

میزان آرامش ذهن و کارایی فردی ما بر اساس میزان توانایی ما برای زیستن در لحطه حال مشخص می شود، صرفنظر از آنچه دیروز رخ داده است و آنچه فردا ممکن است اتفاق بیفتد. حال جایی است که شما در آن ایستاده اید. از این دیدگاه کلید شادی و خرسندی متمرکز ساختن ذهن بر لحظه حال است.

یکی از نکات جالب توجه در باره کودکان همین است که آنها خود را تماماً در لحظه حال غرق می کنند. آنها کاملاً در گیر فعالیت کنونی خود می شوند که این فعالیت می تواند تماشای یک سوسک ، نقاشی کشیدن ، ساختن یک قصر ماسه ای و یا کارتون نگاه کردن و یا هر چیز دیگر باشد. اما وقتی بزرگ می شویم هنر فکر کردن و نگران بودن را در یک لحظه فرا می گیریم. به مشکلات گذشته و مسائل آینده اجازه تجمع در زمان حال را می دهیم، و بدین ترتیب حال را می بازیم . ما همچنین باد می گیریم که لذت و شادیهای خود را به تعویق بیندازیم و همواره به امید آینده ای متفاوت بنشینیم. دانش آموز دبیرستانی با خود می گوید که وقتی مدرسه را تمام کنم و وارد دانشگاه شوم آنوقت ایده آل است. وارد دانشگاه می شود و با خود می گوید که وقتی مدرکم را بگیریم دیگر هیچ غمی نخواهم داشت. بلاخره مدرکش را هم می گیرد آنوقت است که می بیند تا وقتی شغل مناسب نداشته باشد نمی تواند خوشبخت باشد. کاری اختیار می کند اما هنوز هم نمی تواند خوشبخت باشد. با گذشت سالهای پیاپی او خوشبختی، شادی و آرامش خود را مرتباً تا نامزد شدن ، تا ازدواج کردن، تا خریدن خانه و ماشین، تا بازنشستگی و... به تعویق می اندازد و قبل از آنکه به خود اجازه شادی سعادتمندانه دهد، از دنیا می رود. تمام لحظات او صرف نقشه کشیدن برای آینده متفاوتی می شود که هرگز از راه نمی رسد. آیا داستان زندگی شما هم از نوع این داستان است که شاد زیستن خود را به آینده ای دور دست موکول می کنید؟

ما بجای آنکه از لحظات امروز زندگی خود لذت ببریم نقشه شادی را برای آینده می کشیم. زیستن در زمان حال بدین معناست که ما از هر کاری که در حال انجام آن هستیم به خاطر خود آن لذت ببریم و نه اینکه صرفاً به دنبال هدف نهایی آن باشیم. زیستن در حال به معنی دلپذیر ساختن لحظه جاری بجای دور انداختن آن است. این تصمیم ماست که لحظه به لحظه زندگی را واقعاً زنده باشیم و لذت ببریم و شادمانه زندگی کنیم .

هر گاه در حال زندگی کنیم، ترس را از ذهن خود می رانیم.اساساً ترس مقوله ای استکه مربوط به حوادثی است که ممکن است در آینده اتفاق بیافتد. این ترس می توان چنان فلج کننده باشد که انجام هر عمل سازنده ای را برای فرد ناممکن بسازد. اما شما فقط زمانی در معرض ترسهای شدید قرار می گیرید که بی حرکت و منفعل باشید. و درست در همان لحظه ای که وارد عمل می شوید و واقعاً کاری انجام می دهید، ترسها فروکش می کند. زیستن در حال به معنای حرکت کردن بدون ترس از عواقب است به معنای تلاش کردن به خاطر نفس مشغول بودن است.

این نکته را به خاطر داشته باشید که اگر نگرانی در ذهن خود دارید، مثلاً کار خود را از دست داده اید یا همسرتان شما را ترک کرده است، این کار ساده ای نیست که ذهن خود را از این نگرانی خالی کنید و به آزامش برسید. اما ساده ترین راه بهبود وضعیت روانی شما دست به عمل بردن، مشغول بودن و مشارکت است. کاری انجام دهید. هر فعالیتی که باشد. ورزش کنید، به پارک بروید یا به کار باغبانی مشغول شوید. خلاصه اینکه زمان چیزی جز یک مفهوم انتزاعی در ذهن ما نیست. این لحظه تنها زامانی است که در اختیار داریم . از این لحظه چیزی بسازید، لذت ببرید و زندگی کنید و به خاطر اتفاقات آینده نفس را در سینه حبس نکنید.


نظر

ما برای  خوشبخت شدن چشم به راه آینده ایم  و در نتیجه هرگز خوشبخت نمی شویم، زندگی نمی کنیم بلکه به امید زندگی نشسته ایم. در واقع یکی از علل خوشبخت نبودن سرمایه گذاری روی آینده است. زندگی نمی کنند، از زندگی امروز خود لذت نمی برند و پیوسته منتظرند که در آینده اتفاقی بیفتد. وقتی ازدواج می کنند خوشبخت خواهند شد. وقتی شغل بهتری بدست آورند به خوشبختی خواهند رسید. وقتی پول خرید خانه را پرداختند،  وقتی  بچه هایشان را راهی  دانشگاه کردند و وقتی کاری را به اتمام رساندند و پیروز شدند آنوقت است که به خوشبختی خواهند رسید. این افراد بدون استثناء مأیوس می شوند جرا که خوشبختی یک عادت ذهنی است ، یک برداشت ذهنی است. اگر آن را یاد نگیریم و همین حالا روی آن تمرین نکنیم هرگز تجربه اش را نخواهیم کرد. اگر قرار است خوشبخت شویم باید خوشبخت باشیم.

همه روزه یادآوری خاطرات و اندیشه های خوب و دلچسب را تمرین کنید، چرا که این کار شما را در انجام کارهایتان کمک  می کند. اگر کسی می خواهد  حال بهتری داشته باشد باید احساسات لطیف و خیر خواهی و مثمر ثمر بودن را در اندیشه خود زنده کند. باید این کار را مثل ورزش صبحگاهی بطور مرتب انجام داد و مرتب به زمان این ورزش روانی بیافزائید.

تصویر ذهنی و عادتهای انسان با هم ارتباط دارند. با تغییر یکی از آنها دیگری هم خود به خود تغییر می کند. وقتی آگاهانه عادت بهتری در خود ایجاد می کنیم تصویر ذهنی جدیدی جای عادات قدیمی را می گیرد و انگاره جدید را پرورش می دهد.

جالب است بدانید که نود و پنج درصد رفتار، احساس و واکنش افراد عادتی است. نوازنده پیانو برای زدن مضرابها به تصمیم گیری نیازی ندارد. درست به همین شکل که هر وقت با موقعیت مشابهی روبرو شویم ، اندیشه و احساس و عمل مشابهی از ما سر می زند. اما نکته اینجاست که عادت اصلاح شدنی است و می توانیم آنرا بطور کلی تغییر دهیم. کافی است که تصمیم آگاهانه ای بگیریم و روی آن تمرین کنیم. نوازنده پیانو می تواند از روی اگاهی تصمیم بگیرد که مضراب متفاوتی را فشار دهد و آهنگ های جدیدی را بوجود آورد. بنابراین شما هم می توانید با تکرار رفتار مطلوب آن را  در تصویر ذهنی خود ثبت نمایید.


نظر

آیا وقتی که راه می رویم باید به تک تک قدم های خود توجه داشته باشیم؟ آیا وقتی که غذا می خوریم باید برای هضم آن کاری انجام دهیم ؟ آیا وقتی در خواب هستیم باید نگران ادامه تنفس خود باشیم؟

حقیقت این است که ما هیچ یک از این کارها را با ذهن هوشیار خود انجام نمی دهیم، بلکه کنترل این افعال در ذهن ناهشیار قرار دارد. ذهن انسان را می توان به تکه ای یخ تشبیه کرد. بخشی که بالای آب است همان ضمیر هوشیار و بخش بزرگتر که داخل آب پنهان است ضمیر نا هوشیار ماست .

ضمیر ناهوشیار مسئول بخش بزرگی از پیامدها و مسبب همه تکرار ها در زندگی انسانهاست. بسیاری از ما تجربه ها یا رفتارهایی کهنه داریم که در زندگی آنها را تکرار می کنیم. بعضی ها دائماً نگرانند، بعضی دیگر هر چند وقت یک بار دچار بیماری می شوند. اکنون باید پرسید که آیا می توان این عادات را تغییر داد؟ و چه وقت اصولاً از میان خواهند رفت؟

پاسخ این است که وقتی ما تغییر کنیم، زندگی ما نیز تغییر خواهد کرد. اما تغییر به آسانی میسر نمی شود ولی امکان پذیر است. در هر مرحله ای که باشید می توانید به آنچه که می خواهید دست پیدا کنید و هدف ما نیز در این بخش بیان چگونگی انجام این عمل است. اما همین جا باید نکته ای را برای خود روشن کنیم و آن این است که هر وقت تصمیم به تغییر بگیریم با مقاومت روبرو می شویم. در واقع برای اینکه روشن شود آیا ما برای تغییر یه اندازه کافی مصمم هستیم یا خیر، همیشه به مبارزه فراخوانده می شویم. مثلاً فرض کنید که تصمیم به شروع یک رژیم غذایی گرفته اید و این اولین هفته آب کردن چربی های اضافی است. درست همان روز اول شما به شام و جشن های مختلف دعوت می شوید. بنابراین مسلم بدانید که هر تغییری به ویژه در آغاز با مقاومت روبرو خواهد شد. بنابراین کمربندها را محکم ببندید.


نظر

رآورد شده  که هفتاد درصد از یادگیری های انسان در شش سال اول زندگی صورت می پذیرد. همچنین توانایی جذب چیز های تازه به همین ترتیب و در طی همین  سالهاست. تخیل انسان نیز پر بارترین دوران خود را در این سالهای  نخستین طی می کند. واقعیت انکار ناپذیر آن است که تخیل کلید تمام یادگیری ها و کلید حل تمامی مسائل است. از اینروست که ادیسون ها و انشتین های دنیای ما همگی دارای قوة تخیل فوق العاده ای بوده اند. به عنوان مثال انشتین با تخیل ذهنی خود به میان سیارات و بر فراز پرتوهای ماه به نظریه های علمی خود در مورد زمان و فضا دست یافت. توانایی او در تخیل کودکانه به او کمک کرد تا به غولی در میان اندیشمند ان تیدیل شود.

برای داشتن یک حافظه خوب یک تخیل خوب داشتن لازم است و یکی از دلایلی که سالمندان اغلب  از ضعف حافظه  گله می کنند نیز همین است. آنها تخیل را نابود کرده اند بطوریکه ذهن آنها قادر به خلق تصاویر و گنجاندن در حافظه خود نیستند.

هر وقت ما اطلاعاتی را در خزانه حافظه خود ثبت می کنیم ، از قوه تخیل و قدرت عینی سازی خود برای خلق تصاویر استفاده می کنیم و این توان تصویر سازی است که سهولت یا دشواری یاد آوردن  آن اطلاعات را تعیین می کند. بعلاوه برای آسودگی و ارام بودن می توان یک منظره تخیلی را مجسم  کنیم و این یک توانایی ارزشمند است.

در مقابل کسی که فاقد قوه تخیل رشد یافته است برای آسوده سازی خود با مشکلات بسیاری روبرو خواهد بود. تخیل خود را مانند جسم خود پرورش دهید. هر چه تخیل شما  رشد یافته تر  باشد، یاداوری و حل مسائل برایتان آسانتر خواهد بود.

بزرگترین فاتحان تاریخ بشر، خیالپردازانی بودند که آرزوها و سرشت خود را برای ارئه خدمتی منحصر به فرد به بشریت در هم آمیخته اند. لئوناردو داوینچی  در دوازده سالگی با خود می گفت :” من روزی یکی لز بزرگترین هنرمندان تاریخ جهان خواهم شد و همنشین شاهزادگان خواهم بود“ .

 در روزگاران قدیم  پسرک جوانی زندگی می کرد که نامش  ناپلئون بود. او هر روز ساعتها و ساعتها  در رؤیای خود به هدایت و رهبری  ارتش خود می پرداخت و اروپا را فتح می کرد. بقیه این داستان را در تاریخ بخوانید. بنابراین راه پیشرفت در هر زمینه همراه کردن تمرینات جسمانی منظم با تمرینات ذهنی منظم است.

یافته های علمی ، اخیراً ثابت کرده  که وقتی ما خود را در حال انجام عملی تجسم می کنیم درست مثل آن موقعی است که واقعاً آن عمل را انجام می دهیم . مغز برای ایجاد رفتارهای نو، دست به تغییرات الکتروشیمیایی در سلولهای خود می زند. بنابراین برای کسب بهترین نتایج نیاز به تمرین ذهنی و تمرین جسمانی داریم. بنابراین ما می توانیم بازی گلف ، صحبت کردن در میان جمع ، اعتماد به نفس و مهارتهای رانندگی و تمام فنون دیگر را با نشستن روی یک صندلی راحتی و تمرین ذهنی ، آنها را  بهبود ببخشیم.

ارزش اساسی تمرین ذهنی در این است که الگویی از عملکرد کامل و بدون نقص به سلولهای مغز ارائه می دهد. ما در سطح تخیل مرتکب اشتباه نمی شویم. علاوه بر آن یاد می گیریم که اگر مرتباً نتایج نامطلوبی را در ذهن تصویر کنیم چیزی جزء نتایج نا مطلوب نصیب ما نخواهد شد. پس اگر می خواهید در یک کلاس  کنفرانس دهید یا یک تلفن مشکل بزنید یا برای اولین بار یک قایق بادبانی برانید، قبل از هر چیز زمانی را به انجام بی عیب و نقص آن عمل در ذهن خود اختصاص دهید. موفقترین مردم دنیا همین کار را می کنند.


نظر

 

آیا در آداب ومعاشرت مشکل دارید؟ شاید فکر می کنید که از آنها کم ارزش تر هستید. شاید هم به این نتیجه رسیده باشید که سایرین با شما خصومتی دارند و رفتارشان دوستانه نیست. آیا در مواقع عادی که اتفاق غیر منتظره ای هم نیفتاده بدون علت نگران می شوید و هول می کنید؟ شاید تصور می کنید دنیایی که در آن زندگی می کنید پر از خصومت و خطر است. شاید هم احساس بکنید که مستحق تنبیه هستید. روانشناسان معتقدند که اغلب ما خود را از آنچه هستیم کمتر می پنداریم و خود را زود و ارزان می فروشیم. فراموش نکنید که رفتار و احساس، هر دو ناشی از باور هستند. برای ریشه کن کردن باوری که مسبب احساس و رفتار شماست از خود بپرسید. چرا می خواهم این کار را انجام دهم و انجام این کار چه فایده ای دارد؟ .

بنابراین برای ایجاد عادات مطلوب و از بین بردن عادات نامطلوب، باید با اندیشه و عادات منفی برخورد کنیم. پیش خود فکر کنید که می خواهید به کجا برسید و دنبال چه هستید؟ و بعد لحظه ای فکر کنید که خواسته شما عملی شده و به آنچه که می خواهید دست یافته اید و به همین ترتیب می توانید به آسانی هیجانات مطلوب را در خود ایجاد کرده به طور دائم هدف مطلوب را در ذهن خود تصور و با آن زندگی کنید. همین عاملی برای دستیابی به هدف می شود و بار دیگر شادابی و دلگرمی و خوشبختی، خود به خود ایجاد خواهد شد.

توجه داشته باشید مکانیزم شما همه اش بستگی به این دارد که چه اطلاعاتی در اختیار آن می گذارید و چه هدفی برایش تعیین می کنید. بسیاری از ما ناخواسته و بی آنکه منظوری داشته باشیم با توسل به طرز تلقی منفی، شکست را در تصویر ذهنی خویش تصویر می کنیم و در نتیجه هدف های ناکامی را در وجود خود می کاریم. فراموش نکنید که مکانیزم خودکار اطلاعات دریافتی را مورد سوال قرار نمی دهد و کاری به صحت و سقم آن ندارد. صرفاً اطلاعات را استخراج کرده نسبت به آن واکنش های مناسب نشان می دهد. اگر کاری را آسان گرفتید، آسان هم می شود. علت انجماد شما در کارهایتان و شکست شما این است که کارها را بیش از اندازه بزرگ می کنید، بیش از اندازه جدی می گیرید و می ترسید که توان آن را نداشته باشید. خیلی ها که در جلسات غیر رسمی سخنران های خوبی هستند، به محض رفتن پشت تریبون زبانشان بند می آید. خیلی ساده است، چرا که مقهور اندازه های بزرگ شده اند. از طرفی نباید هر اظهار نظری را قبول کنیم. مثلاً دوستی را ملاقات می کنید که می گوید مثل این که امروز حالت خوب نیست. همین خاطر نشان باعث می شود که تأثیر بدی بگذارد و با خود فکر کنیم که حتماً حالم خوب نیست. اغلب ما همه روزه  در معرض این طرز  تلقیهای منفی قرار می گیریم. اگر ذهن ما آگاهانه کار کند اینگونه اظهارنظر را قبول نمی کنیم و در جواب می گوییم که نه اتفاقاً خیلی هم حالم خوب است.